پاستیل های بنفش

[cb:blog_page_title]

[cb:blog_slogan]

[cb:blog_page_title]

[cb:blog_title]
[cb:blog_page_title] [cb:blog_address]

 نگاهی به اطرافم انداختم. عده ای قلعه شنی می ساختند و عده ای با بشقاب پرنده بازی می کردند و عده ای خرچنگ شکار می کردند. اما کسی را ندیدم که به گربه ی موج سوار معلق در آسمان که چتر در دست داشت، نگاه کند.

 

چشم هایم را روی هم فشردم و آهسته تا ده شمردم.

به نظر می رسید که ده ثانیه مدت زمان مناسبی است تا جلوی دیوانه شدنم را بگیرد.

کمی احساس سرگیجه کردم. زمانی که گرسنه می شوم، گاهی اوقات این اتفاق می افتد. پس از صبحانه چیزی نخورده بودم.

وقتی چشم هایم را باز کردم، نفس راحتی کشیدم. اثری از گربه  نبود. آسمان تهی و بی انتها بود.

شلپ. چتر مانند دارت غول پیکری به فاصله ی چند سانتی متر از انگشتان پایم پایین افتاد و در شن فرو رفت.

چتر پلاستیکی قرمز و زرد رنگی که بر روی آن تصاویر موش های کوچک خندان بود. بر روی دسته ی آن، این کلمات با مداد رنگی چاپ شده بودند این چتر بارانی متعلق به کرنشا است.

 

 

 

 

مشخصات کتاب

عنوان: پاستیل های بنفش

نویسنده: کاترین اپلگیت

مترجم: صالحه ترابی نوا

مشخصات نشر: قم: نگاه آشنا، 1400

شابک: 6-32-7701-622-978

موضوع: داستان های نوجوانان آمریکایی

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


موضوعات مرتبط: معرفی کتابنوجوانان و جوانان
برچسب‌ها: کتابداستانگودککودکانقصهقصه خوبداستان خوبمطالعهسرگرمیکودکاناوقات فراغترمانخواندنیاریارمهربانکتاببچهنوجوانجوانکتاب کودکپاستیلکرنشاترابی نواکاترینآسمانآمریکاآمریکاییانگشتگربهبارانتهیبی انتهااپلیگتقمنگاه آشناقرمززردپلاستیکمدادرنگیمداد رنگیکلماتچاپسرگیجهاتفاقچتردیوانهصبحانهدریاساحلشنبنفش1400

تاريخ : جمعه 9 دی 1401 | 4:7 | نویسنده : Za.Za.Me |

.: Weblog Themes By K 2 C O D :.